کاربر توئیتری روز گذشته سه فریم عکس از زوج سالمندی منتشر کرد که با علائم شبه کرونا به بیمارستان مراجعه می کنند اما خوشبختانه تست هر دو منفی بوده است. عشق آنها در سنین بالا بی شک زیباترین تصاویر روزهای تلخ کرونایی ایران است.
کد خبر: ۹۷۳۲۱۵
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۸:۱۸ 19 April 2020
خدا بهشون سلامتی بده چون معلومه بجز خودشون کسی نیست در این سن بهشان کمک کند
سر تعظیم فرم می آورم بر این همه عشق ، همراهی و همسری
خدا حفظشون كنه...
ای جانم
همین تهمانده برکتی هم که در زندگیماها باقی مونده، از وجود اینهاست.
ای جان عشق هم عشقای قدیم
آیا همین تصاویر مربوط به یک زوج جوان بود نیز از نظر شما قابل انتشار و عاشقانه و یا رومانتیک بود ؟
ایا بایستی همه چیز کهنه شود تا با این تفکر غلط قابل ارزش گذاری باشد؟
آیا بلد نیستید که برای ثبت به قول شما این عاشقانه ی کرونایی لازم است به نهال عشق و عاشقی از جوانی آب بدهید و رشدش دهید؟
بایست کاری کنیم که همیشه غبطه بخوریم؟ خدا همه ی ما را عقل دهد دانایی دهد چشم باز دهد و دور از تعصب کندهر جا تعصب است اگاهی وارد نمیشود
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۳:۲۸ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
داداش
زیباییش به این بود که تو این سن و سال باز هم عاشقانه همدیگرو دوست دارند
جوونا هم یاد بگیرند.
نه اینکه ادا دربیان.
مسعود
||
۱۸:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۱/۳۱
آقا رضا اون چیزی که دو تا جوون رو به هم نزدیک می کنه شور و هیجان و نیاز مختص جوونی هست که همه اینها به نام هوس شناخته میشه و نه الزاما عشق واقعی فرقش در این است
عالی بود
ایول..خداحفظشون کنه.
الهی من به قربون همه پدر و مادرا برم
نکنید این کار را گشت میگیره ها
یکدنیا عشق را در رفتار این زن به شوهرش در هریک از عکسها میشه مشاهده کرد.البته مطمئنا" این مرد هم خوب و مهربون بوده که بعداز گذشت سالیان طولانی همسرش اینجوری عاشقانه به او محبت میکنه.
جوانان امروزی یاد بگیرن. در انتقال تجربیات کجای کار رو اشتباه کردیم که چنین نسل پر توقع بی مسؤلیتی بار آوردیم؟؟؟
این همه خیر و سازنده و کمک کننده کجایند که شبها کار فرهنگی و خدا پسندانه میکنند ، مگه مردن ببر در خونه اینجور فرشته های عزیر . یا فقط جلوی دوربین عکاسی فیلمبرداری همه پیداشون میشه. ای لعنت به متظاهر فریبکار.
الهی زنده باشن و در پناه خدا و سایه همه بزرگترا روی سرمون باشه
بی تو پرنده ای اسیر بودم که قلب سوزانم تشنه آزادی بود .
آنگاه که تو را دیدم ، باز گرفتار صیاد شدم .
صیادی که نه دانه داشت ؛ نه دام .
و من شادترین پرنده اسیری که نه به آزادی اندیشه کرد ؛ نه پرواز .
و تا ابد برای تو خواهم خواند ؛ آوازی که سراپا عشق به اسارت است ؛ نه پرواز .
قدر آئینه بدانید چو هست ؛ نه در آن وقتی که افتاد و شکست .
فقط ميتوانم بگويم اشكم جاري شد بياتا قدر يكديگر بدانيم كه ناگه زهم ديگر نمانيم