بازدید 48913
۲

شهیدی که امام بربازوانش بوسه زد، میزبان مادر شد

مادر شهید مهرداد عزیزالهی که امام بربازوان شهیدش بوسه زد به دیدار دوفرزندشهیدش ره یافت
کد خبر: ۷۴۷۳۵۴
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰ 14 November 2017
حاجیه خانم عذرامنتظری نجف آبادی مادر شهیدان معزز مسعود ومهرداد عزیز الهی دار فانی را وداع گفت وبه فرزندان شهیدش پیوست.مراسم سومین روز در گذشت این مادر مهربان وهمسر دلسوز روز سه در مسجد حسینیه واقع در نجف آباد،خیابان امام روبه روی ساختمان پزشکی شفاء برگزار می گردد.
 
 

حاجیه خانم عذرامنتظری نجف آبادی مادر شهیدان معزز مسعود ومهرداد عزیز الهی دار فانی را وداع گفت وبه فرزندان شهیدش پیوست.مراسم سومین روز در گذشت این مادر مهربان وهمسر دلسوز روز سه در مسجد حسینیه واقع در نجف آباد،خیابان امام روبه روی ساختمان پزشکی شفاء برگزار می گردد.

 

عزیزالهی، مسعود متولد بيست و هفتم مهر 1342، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمود، کارمند بازنشسته بود و مادرش عذرا نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و دوم اسفند 1362، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است. برادرش مهرداد نيز شهيدشده است...

عزیزالهی، مهرداد متولد دوازدهم مهر 1346، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش محمود، کارمند بازنشسته بود و مادرش عذرا نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه در رشته تجربی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. چهارم دي 1365، با سمت تخریب چی در ام الرصاص عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلستان شهدای زادگاهش واقع است. برادرش مسعود نيز شهيدشده است
 
گزیده زندگینامه شهید مهرداد عزیزاللهی

 

«به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه»

«تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می‌شد خدا می‌کرد. ما فقط وسیله بودیم. همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط می‌آمدیم یک خمپاره تقریباً ۵ متری ما خورد. قشنگ ۵ متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری می‌کند.»

شهید مهرداد عزیز الهی

دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال ۱۳۴۶ در شهر اصفهان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد.

تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثه‌ای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد.

 
 
شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال ۱۳۶۴، در عملیات کربلای ۴ در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.

به گزارش تابناک، خانواده «عزیز اللهی» ۶ پسر داشته که ۴ نفر از آنها در جبهه‌ها حاضر بوده‌اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده‌اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می‌باشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است.

 

سرکار خانم «عذرا منتظری» مادر نوجوان شهید «مهرداد عزیز اللهی» می‌گوید:

• در راهپیمایی‌های دوران انقلاب به طور مرتب شرکت می‌کرد. وقتی مجسمه شاه را از میدان انقلاب اصفهان پایین کشیدند. تا چهارراه تختی سر شاه را غلطانده بود.

• مهرداد در اوایل انقلاب ۱۰-۱۲ سال سن داشت. یک روز که برای اولین انتخاب رئیس جمهوری می‌خواستیم به پای صندوق رأی برویم، به ما گفت: «به چه کسی رأی می‌دهید؟»

گفتیم: «بنی صدر!»

گفت: «اشتباه می‌کنید! روزی خواهد آمد که بنی صدر آرایش کرده و با چادر از مرز بیرون می‌رود.»

خدا شاهد است انگار همین دیروز بود این جمله را گفت. همیشه با بنی صدر مخالف بود و با آن سن کم، بصیرت زیادی داشت.

شهیدی که امام بربازوانش بوسه زد، میزبان مادر شد 
 
• یک روز آمدند و گفتند: «مهرداد می‌خواهد به جبهه برود»

من گفتم: «سنش کم است کاری از او بر نمی‌آید.» بعد فهمیدم او آموزش رزم شبانه هم دیده است! گفتم: «حالا که آموزش دیده مسئله‌ای نیست.»… و به جبهه رفت.

• مهرداد روحیه شادی داشت و بچه نترس و شجاعی بود. او همچنین کاراته باز خوبی هم بود. یک بار یک مین گوجه‌ای خنثی شده را از جبهه به خانه آورده بود!

• برخلاف آنچه برخی می‌پندارند، مهرداد ۶ سال در جبهه‌ها حضور داشته است و غیر از مین روبی، در کار غواصی هم ماهر بوده است.

• آن فیلم مصاحبه معروف مهرداد، مال اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را می‌بینند و بازوی او را بوسه می‌زنند و او هم دست امام را می‌بوسد.

مهرداد به امام می‌گوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا می‌خوانند و به او می‌دهند.

خیلی‌ها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند…»

عکس‌های این دیدار را عده‌ای که برای مصاحبه آمده بودند، بردند و نیاوردند!!

 
 
• نبوغ و استعداد فوق العاده‌ای داشته است به گونه‌ای که از دفتر امام نامه‌هایی فرستاده و توصیه می‌شود که به خاطر «مغز» خوبی که دارد به جبهه نرود!

مهرداد در بهترین هنرستان اصفهان در رشته برق تحصیل می‌کرد و در کنار حضور در جبهه از درس و بحث خود غافل نبوده است.

• در سال ۱۳۶۴ در عملیات کربلای ۴ در جزیره ام الرصاص در حال غواصی شهید می‌شود و تا ۳ سال از پیکر او خبری به دست نمی‌آید. بعد از این مدت پیکری را که لباس غواصی به تن داشته و یک دست و پایش قطع بوده بدون هیچ پلاک و مشخصاتی برای خانواده آوردند. اما او مهرداد نبود من قبول نکردم و می‌گفتم: مهرداد مفقودالاثر است. در جریان خوابی مهرداد به من گفت: «من در این قبر نیستم.»

محمود عزیزاللهی، پدر مهرداد می‌گوید:

مهرداد زیاد سئوال می‌کرد و همه چیز را پیگیری می‌کرد. هر سئوالی هم که می‌کرد در حد توان فهم خودمان جواب می‌دادیم و حقیقت را به او می‌گفتیم.

مثلاً می‌پرسید: خدا چیست؟ کجاست؟ و… ما هم جواب می‌دادیم خدا جسم نیست و نور خدا در تمام ذرات وجود دارد و مهرداد این مسئله را به خوبی درک می‌کرد.

برای اولین بار که می‌خواست جبهه برود، به او می‌گفتیم آنجا باید مراقب باشی و هر خدمتی می‌توانی انجام دهی.

بارها موقع اعزام به جبهه خودم او را می‌رساندم! بار آخری که می‌رفت؛ به او گفتم: «دیگر نمی‌خواهد بروی. مسعود شهید شده است، محمد هم در جبهه است تو بمان.»

او به من گفت: «پدر اگر می‌دانستی عراقی‌ها چه بلایی به سر هم وطن‌های ما می‌آورند، این را نمی‌گفتی. من باید حتماً بروم…»

بعد از شهادتش یک بار خوابش را دیدم از او پرسیدم: «تو می‌آیی پیش ما و یا اینکه ما می‌آییم پیش تو؟»

جواب داد: «من دیگر نمی‌آیم، شما می‌آیید پیش من.»
به خاطر همین من می‌گویم مهرداد شهید شده است.
 
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب ها
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۱
انتشار یافته: ۲
کجائید ای شهیدان خدائی
بلا جویان دشت کربلائی
کجائید ای سبک بالان عاشق
پرنده تر ز مرغان هوائید
خدا رحمت کند این مادران را
که پروردند به دامن این گلان را
عجیب بودن و شهادت عجیبی هم داشتن التماس دعا دارم ازشون
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر