بازدید 17299

فتح خرمشهر، زیباترین تابلوی ایمان و رشادت بود

در سوم خرداد 1361 خرمشهر پس از 575 روز اشغال و با وجود استحكامات زيادي كه در اين شهر بود و نيروهاي فراوان محافظ آن، با همت و تلاش رزمندگان آزاد شد. آن روز لبخندها بر لب‌ها نشست و جوانه اميد در دل ها روييد. ياد شهيدان مظلوم و غريب خرمشهر اشك‌ها را جاري ساخت. اشكي كه با اشك شوق در هم آميخت. آن روز ايران همه خرمشهر شده بود و خرمشهر ايراني كوچك كه به مردان و زنانش مي‌باليد.
کد خبر: ۶۹۶۹۷۵
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۲ 24 May 2017
همه ساله در سوم خرداد و سالروز آزادسازی خرمشهر، قلب ها به یاد آن پیروزی بزرگ به تپش می افتد و یاد و خاطره ایمان و رشادت دلیران عرصه دفاع مقدس، زنده می شود.
 
به گزارش «تابناک»؛ اینک در سی و پنجمین سالگرد فتح خرمشهر و به پاس دلاوری های فرزندان شجاع و رشید ایران، ما هم یادی می کنیم از آن حماسه باشکوه؛ حماسه آزادی خرمشهر عزیز.
 
اول
 
شهر با صداي انفجار آشناست، چون هرچند روزي ناگهان، بمبي منفجر مي‌شود. تفاوت نداشت در بازار يا خيابان يا اداره. تفاوت آن در اين بود كه گاهي زني كه براي خريد به بازار آمده بود و گاه كودكي كه از مدرسه برمي‌گشت تا خاطرات آن روز كلاس درس را به مادر بازگو كند، به ‌شهادت مي‌رسيد. در كنار انفجارات داخلي، صداهايي نيز از دورتر به گوش مي‌رسيد كه از جنس ديگر بود. از جنس نگاه چپ يك كشور همسايه به شهر و دياري كه بسياري از آنها با همسايه دوست و خويشاوند هستند.
 
شهر، كم‌كم، نگران مي‌شود...
 
خبر نزديك ‌شدن گام‌هاي سربازان با صداي گوشخراش شنی‌‌هاي تانك‌هايي كه به سوي شهر مي‌آيند درهم آميخته مي‌شود و مردم، ترديد ندارند كه آن نگاه چپ، دارد به فاجعه‌اي بدل مي‌شود كه بايد براي آن چاره‌اي انديشيد. در اين ميان، جوانان غيرتمند، دور سيدمحمد جهان‌آرا را گرفته‌اند و با او درباره آن نگاه چپ همسايه، به شور نشسته‌اند.
... اما هيچ‌كس باورش نمي‌شود كه جنگي برپا شود. و... بمباران‌هاي مهيب 31 شهريور و حمله‌هاي هوايي به ده‌ها پايگاه و فرودگاه و مراكز نظامي در كشور اين باور را محقق مي‌كند. يعني جنگ آغاز شده است... .
 
دوم
 
و همه برمي‌خيزند... جوان و پير، زن و مرد، كوچك و بزرگ، خرمشهري و غيرخرمشهري، روحاني و بازاري معلم و دانش‌آموز، كارگر و كشاورز، ارتشی و پاسدار و پليس و... شهر يكپارچه مي‌شود يكپارچه همت و اراده براي دفاعي از ناموس از خانه و كاشانه و از انقلابي كه تازه به پيروزي رسيده است. اما مظلوميت و غربت با همت و شجاعت درهم‌آميخته مي‌شود. نه سلاحي براي مقابله هست و نه كسي كه به او اميد بست. فقط وعده پشت وعده كه نگران نباشيد بگذاريد جلوتر بيايند؛ زمين مي‌دهيم و زمان مي‌گيريم!
 
همه‌ چيز، حكايت از فاجعه‌اي وحشتناك دارد. مردم كم‌كم مجبور مي‌شوند شهر را ترك كنند، زن‌ها و بچه‌ها به شهرهاي اطراف مي‌روند و مردها مي‌مانند و با «هيچ» از شهر دفاع مي‌كنند. خانه‌ها، سنگر مي‌شوند و پشت‌بام‌هايي كه فرو نريخته‌اند، ديدگاه ديدباني كوچه‌هايي كه با پوتين‌هاي زمخت بعثي، «نجس» شده‌اند. حالا ديگر تفاوت ندارد چه كسي و چگونه دفاع كند. دفاعي تا آخرين نفس. اخبار شهادت‌ها كه به مسجد جامع مي‌رسد، دل‌ها نگران‌تر مي‌شوند و چيز كمي نيست سي‌وچهار روز مقاومت.
 
و سرانجام، دست كج و نگاه چپ آن همسايه كار خودش را مي‌كند و خرمشهر، اشغال مي‌شود و خرمشهر، خونين‌شهر مي‌شود. از سقوط خرمشهر در آبان 1359 تا ارديبهشت 1361 مردم خرمشهر چه كشيدند، خدا مي‌داند و دل‌هايي كه براي ترنم موج‌هاي رودخانه كه با صداي اذان مسجدجامع درهم‌مي‌آميخت تنگ شده بود. خبر آغاز عمليات بيت‌المقدس، براي دل‌هاي شكسته، اميدواري مي‌دهد و كم‌كم بوي «پيروزي» در مشام جان هر خرمشهری مي‌پيچد. گوش‌ها به راديو و چشم‌ها به صفحه تلويزيون دوخته شده‌اند كه كي آن خبر خوش را خواهند داد؟!
 
سوم
 
مادران شهيد داده، پدران داغدار، همسران دلشكسته و كودكان و نوجوانان منتظر يك اتفاق اند. اتفاقي كه آرزويشان شده است. خرداد 61 از راه مي‌رسد و خبر از نزديكي رزمندگان به خرمشهر دارد.
 
قلب‌ها به تپش مي‌افتند و دست‌ها به آسمان بلند مي‌شوند...
 
ناگهان در ناگهاني از حيرت و غيرت، گوينده اخبار ساعت 14 ايران را به وجد مي‌آورد:
شنوندگان عزيز توجه فرماييد: خونین شهر، شهر خون، آزاد شد...
... و ايران به پا مي‌خيزد به شادي و سرور و از مأذنه مسجدجامع خرمشهر پس از ماه‌ها خاموشي، آواي اذان طنين‌انداز مي‌شود؛ اذان پيروزي.
 
چهارم
 
سوم خرداد در تاريخ ايران اسلامي روزي است به ‌يادماندني و جاودانه كه همواره در تقويم ما خواهد درخشيد.
 
در سومين روز از خرداد 1361 شهر خونين شهر دوباره به دامان ايران بازگشت و همگان با چشم خويش معجزه الهي را ديدند. آزادي خرمشهر، آرزوي هر ايراني بود كه هر لحظه آن را از خداوند تمنا مي‌كرد.

در سوم خرداد 1361 خرمشهر پس از 575 روز اشغال و با وجود استحكامات زيادي كه در اين شهر بود و نيروهاي فراوان محافظ آن، با همت و تلاش رزمندگان آزاد شد.
 
آن روز لبخندها بر لب‌ها نشست و جوانه اميد در دل ها روييد. ياد شهيدان مظلوم و غريب خرمشهر اشك‌ها را جاري ساخت. اشكي كه با اشك شوق در هم آميخت. آن روز ايران همه خرمشهر شده بود و خرمشهر ايراني كوچك كه به مردان و زنانش مي‌باليد.
 
فتح خرمشهر ثمره حماسه آفريني و رشادت و مقاومت همه مردم ايران بود. آنها كه از اعزام فرزندانشان به جبهه‌ها دريغ نمي‌كردند و همزمان با تشييع شهيدانشان عزيزان ديگري را به جبهه‌ها مي‌فرستادند. روز فتح خرمشهر روزي نيست كه بتوان آن را فراموش كرد و يا بدان بي اعتنا بود.
 
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان