شايد بتوان گفت بيش از يك دهه است كه روابط ايران با كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس به جز كشور عمان بيمار به نظر ميرسد. با روي كار آمدن دولت نهم در ايران، به رغم تلاشهايي كه از سوي آن دولت به عمل ميآمد كشورهاي عربي جنوب خليج فارس دستي كه از سوي ايران دراز ميشد را به سختي ميفشرد و حتي اگر رفت و آمد تقريبا يكسويهاي نيز انجام ميشد در عمل نهتنها نتيجهاي در توسعه رابطه شورا با جمهوري اسلامي ايران در بر نداشت بلكه با توجه به بياعتمادي به وجود آمده، رغبتي از سوي جنوبيها براي همكاريهاي دوجانبه يا چندجانبه مشاهده نميشد. اين امر با توجه به جدي شدن تحريمهاي بينالمللي عليه ايران تشديد شد و همزماني آن با شروع بهار عربي و آغاز و ادامه تنشها در سوريه، عراق، بحرين و نهايتا يمن به يك رقابت ژئوپلتيكي سخت منجر شد كه هنوز اين رقابت ادامه دارد. با روي كار آمدن دولت اعتدال در ايران و شروع مذاكرات هستهاي با ١+٥ به ويژه آنكه ايالات متحده آمريكا نيز در اين مذاكرات نقش اصلي را بازي ميكرد انتظار ميرفت به تدريج روند بهبود روابط آغاز شود ولي رقابت ژئوپلتيكي به رهبري عربستان سعودي با ايران به جهت بحرانهاي حوزه پيراموني آنقدر شديد شد كه به هيچ وجهي امكان گفتوگو بين طرفين را فراهم نميساخت حتي به رغم توصيههايي كه دولت اوباما به حكام عرب جنوبي خليج فارس براي گفتوگو و رفع مشكلات ميكرد رغبتي از سوي سران اين كشورها در اين رابطه مشاهده نميشد هر چند كه حوادثي همچون حادثه منا و به دنبال آن تصرف سفارت عربستان در تهران بر شدت بحران بين ايران و اين كشورها به حدي افزود كه به اخراج يا احضار سفرا و نمايندگان سياسي منجر شد. آرامش نسبي يا كاهش صداي آتشبارها در سوريه و تغيير رييسجمهور و دولت در امريكا فضايي را در سطح منطقه و نظام بينالملل به وجود آورد كه كشورهاي جنوبي خليج فارس تصميم گرفتند از طريق اميرنشين كويت پيامي را براي رييسجمهور ايران ارسال دارند كه ميتوان گفت در واقع سفر آقاي روحاني به كويت و بعد عمان ميتواند پاسخ مثبتي به اين پيام باشد. هنوز از نتايج اين سفر مطلب خاص و مهمي منتشر نشده است هرچند كه بايد ميان سفر رييسجمهور به كويت و سفر رييسجمهور به عمان تفاوتهايي قايل شد. سفر رييسجمهور به كويت درواقع چراغ سبزي بود به سفر وزير خارجه كويت و پيام ارسالي كه شايد دوطرف بتوانند قدمهاي مثبتي را براي شروع يك روند جديد بردارند. سفر به عمان بيشتر ميتواند در راستاي روابط دوجانبه كه از قبل تاكنون در حد مطلوبي نگه داشته شده.
توسعه همكاريهاي اقتصادي و تجاري و بررسي اوضاع منطقهاي و بينالمللي پس از روي كار آمدن رييسجمهور جديد در امريكا و ارزيابي از نزديك شدن عمان به شورا در جنگ يمن. هرچند كه اين سفر را ميتوان به فال نيك گرفت اما واقعيت اين است كه نبايد در سفر رييسجمهور به دو كشور كويت و عمان تحول مهم يا شوكي را در روابط انتظار داشت به ويژه آنكه همزمان با سفر آقاي روحاني به دو كشور عربي آقاي اردوغان، رييسجمهور تركيه به سه كشور بحرين، قطر و عربستان سعودي نيز سفر كرد و آقاي اردوغان براي جلوگيري از هرگونه نزديكي بين ايران و كشورهاي جنوبي خليج فارس در سفر خود سنگ تمام گذاشت و سخنان وي در طول سفر كه در مطبوعات منعكس شد نشان از اين داشت كه علاوه بر موانع قبلي، مانع جدي و جديدي نيز براي توسعه روابط بين شمال و جنوب خليج فارس پديدار شده است. در اين مورد هرچند كه ممكن است هم تركيه و هم بعضي از كشورهاي جنوبي تصور كنند اين مانعتراشيها ميتواند به تضعيف وزن ژئوپلتيكي جمهوري اسلامي ايران منجر شود ولي واقعيت اين است كه جايگاه و اهميت ژئوپلتيكي و همسايگي اين كشورها با ايران در ميانمدت و درازمدت بايد مد نظر قرار گرفته و تضعيف بيشتر آن خساراتي را متوجه كل كشورهاي منطقه و از جمله تركيه خواهد كرد. در حالي كه كشورهاي ديگر مناطق دنيا به سوي يك همگرايي جهت همكاري پيش ميروند و نتيجه همكاريها توسعه مناطق مختلف جغرافيايي در جهان شده است لذا ضروري است، كشورهاي پيراموني حوزه خليج فارس از اين تجربه بينالمللي حداكثر بهرهبرداري را كرده و به جاي رقابتهاي ژئوپلتيكي به سمت همكاريهاي بيشتر اقتصادي، سياسي و فرهنگي حركت كنند. اين نكته نيز قابل انكار نيست كه در مقطع فعلي هر چند كه سفر رييسجمهور به كويت و عمان قدمي مثبت و رو به جلو تلقي ميشود، اما پيچيدگيهاي سياسي منطقهاي و بينالمللي و ترديدهاي به وجود آمده در نظام سياسي جهاني پس از انتخابات امريكا، انتخاب راه جديد يا ماندن در گذشته را براي كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس مشكل ساخته است. حملات دولت جديد امريكا به ايران، از سويي كشورهاي حوزه خليج فارس را تشويق ميكند كه هر چه بيشتر خود را با سياستهاي كاخ سفيد در رابطه با ايران هماهنگ كرده و نشان دهند كه متحدي جدي براي ايالات متحده امريكا به حساب ميآيند زيرا خود اين كشورها هنوز در رابطه با سياستهاي كاخ سفيد در بيم و اميد به سر ميبرند. اقامت سه هفتهاي وزير خارجه عربستان در امريكا و گفتوگوهاي متعدد با تيم جديد دولت امريكا و ديگر سياستمداران در كنگره و سنا حاكي از نگرانيهاي عربستان و متحدين خود در رابطه با تيم جديد كاخ سفيد است. دوم اينكه آنها فكر ميكنند با شرايط جديد پيش آمده شايد با كمك امريكا بتوانند اين رقابت ژئوپلتيكي را به ضرر جمهوري اسلامي ايران به پايان برسانند. در طول مذاكرات هستهاي با ١+٥، عربستان سعودي و بعضي از كشورهاي جنوبي، اين باور را داشتهاند كه تفاهماتي بين ايران و امريكا صورت گرفته كه ايران در منطقه و به ويژه در حوزه خليج فارس حرف اول و آخر را بزند و اين كشورها درحاشيه قرار گيرند. با گذشت زمان مشخص شد كه اين تحليلها و برداشتها چقدر سطحي و ابتدايي بوده و نهتنها پس از برجام هيچ اتفاق جديدي نيفتاد بلكه ايران تغييري در استراتژي خود در قبال ايالات متحده امريكا به وجود نياورد.
ميتوان اين ارزيابي را داشت كه با روي كار آمدن ترامپ و دولت جديد و اعلام سياستهاي خصمانه در مقابل ايران، بعضي از كشورهاي جنوبي خليج فاس تحركات و تحريكاتي را در واشنگتن انجام دهند ولي بالا گرفتن هرگونه تنش در منطقه به ضرركليه كشورهاي منطقه خواهد بود و دود آن به چشم همه خواهد رفت.
آنچه مسلم است پس از پيام ارسالي، دولت ايران نيز تلاشهايي را براي بهبود روابط با كشورهاي جنوبي خليج فارس به عمل آورده است. براي دور شدن از شرايط نامناسب و بهبود وضعيت فعلي، هر دو گروه بايد منافع يكديگر را مدنظر قرار دهند تا گفتوگوهاي اوليه بتواند ادامه پيدا كند. در درجه اول اولويت اين است و سپس بايد همكاريهاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي مدنظر باشد. هيچ كشوري در منطقه نبايد انتظار داشته باشد كه به خاطر منافع آنها، جمهوري اسلامي ايران از منافع خود دست كشيده و به دوستي خود با ديگر كشورهاي منطقه پايان دهد. گفتوگوهاي منطقهاي با حضور طرفهاي بيشتر و توجه به منافع جمعي ميتواند راهكار مناسبي براي آغازي نو براي صلح و توسعه در منطقه باشد.
* این مطلب برای اولین بار در روزنامه «اعتماد» منتشر شده است.