بازدید 13207

سه کار مهمی که ادیسون انجام داد!

حسین سروقامت*
کد خبر: ۶۶۸۵۶۴
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۶ 18 February 2017
این یادداشت ها در وهله اول برای استادان دانشگاه‌ها نوشته شده اند. هرچند امید است مطالعه آنها برای اهل علم و خرد و یا همه کسانی که با فرهنگ این مرز و بوم سروکار دارند، نیز خالی از فایده نباشد.
فرض بر این است که عده ای استاد از دانشگاههای گوناگون با طرز تفکرهای مختلف در یک نشست هم اندیشی مجازی حاضر شده و به بحث و گفتگو می پردازند؛ و حاصل همه این بحث ها می شود نیوشیدن کلی حرف خوب؛
....و نوشیدن: «یک فنجان فرهنگ»


در جستجوی کتابهای ساندویچی!!
 
«چند جلسه است که همکاران دانشگاهی من درباره شرایط الگو پروری بحث و گفتگو می کنند. اشاره به چنین مباحثی باعث رشد و ارتقای فرهنگی جامعه دانشگاهیان است.
مجموعه علل و عواملی دست به دست یکدیگر می دهند تا استادی به عنوان الگو پذیرفته شود یا خدای ناکرده از شرایط الگویی فاصله بگیرد.
 
البته نقش خود اساتید نیز در این میان قابل اغماض نیست. استادان می توانند با نوعی«برنامه ریزی پنهان» بستر تعلیم و تربیت صحیح و کارآمد را فراهم ساخته، از آن سود برند.
 
شما اجازه می دهید من گفتار خویش را به همین موضوع «برنامه ریزی پنهان» اختصاص دهم؟
 
جامعه شناسان معتقدند تفاوت نسلی، بویژه در کشور هایی که جوان تر هستند، امری اجتناب ناپذیر است. در تفاوت نسلی به اختلاف بخش عمده ای از هنجار ها و ارزش های هر نسل با نسل دیگر پرداخته می شود. این امر ممکن است در شکل پیشرفته آن به تعارض ارزش ها و یا حتی به تضاد هنجارها و ارزش ها بینجامد.
 
اتفاقاً یکی از زمینه ها و ضرورت های «برنامه ریزی پنهان» نیز کاستن از تبعات این تعارض های فرهنگی است.
 
دوروبر خویش را نگاه کنید. چقدر با نسل قبل یا نسل بعد از خود شباهت دارید؟ چقدر از آنها فاصله گرفته اید؟
 
شباهت ها بیشتر است یا اختلاف ها؟
 
دسترسی جوانان و نوجوانان به اطلاعات، چقدر شبیه دوران های گذشته است؟ امروزه آنان اطلاعات بسیار گسترده و انبوهی را، حتی در شرایطی که با سن و سال آنان تناسبی ندارد، دریافت می کنند. همین امر کار را بر متولیان تعلیم و تربیت سخت و دشوار کرده است!
نسل های گذشته با رمان انس و الفت داشتند. رمان بر طرز فکر ما تأثیر می گذارد و آینده نگری را در ما تقویت می کرد. امروزه جوانان ما به دنبال مطالب ساندویچی هستند. حتی عادات کتابخوانی ما نیز با هم متفاوت شده است.
 
بی انگیزگی عادت مألوف بخشی از جوانان ما شده و خواب ناز، برخی نخبگان ما را درربوده است. نخبگانی که انتظار می رود صلاح واقعه قبل از وقوع کنند!
 
تفاوت بسیاری میان گفته ها و کرده ها به چشم می خورد. استحاله فرهنگی شده ایم و خود از آن بی خبریم. طبعاً برای معضلی که از آن درد نمی کشیم، چاره ای نمی کنیم. دستگاه های فرهنگی ما از حداقل ظرفیت های خویش نیز استفاده نمی کنند!
 
15دقیقه فرهنگ سازی قبل از پخش دربی پایتخت یا مسابقات پر بیننده یا سریال های پر طرفدار نبض جامعه را تند یا کند می کند. ضرورتی برای انجام آن احساس نمی کنیم!
 
گاهی راحت به هم اتیکت و انگ می زنیم. انگی که سال های مدید نمی توان آن را پاک کرد. در مصاحبه ها از بومی بودن می پرسیم در حالی که ایرانی بودن مهم است و جهانی بودن مهم تر... و البته انسان بودن از آن هم پر اهمیت تر!
 
دی شیخ با چراغ همی گشت گردشهر                      کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود، جسته ایم ما                      گفت آنکه یافت می نشود، آنم آرزوست
 
ظهور تکنولوژی، انفجار اطلاعات، تغییر ملاک های فرهنگ احترام و... شمشیرهای دودمی هستند که آسیب آنها به سمت و سوی ما، کمتر از آسیب آن به سمت مقابل نیست.
 
کمی تعداد فرزندان، به پر توقعی آنان منتهی شده، رفاه و تجملات، تنبلی و بی مبالاتی به بار آورده و در یک کلمه نظام هنجاری جامعه در بخشی از موارد بهم ریخته است.
همه این موارد، و موارد دیگر می طلبند استادان و فرهنگیان از «برنامه ریزی پنهان» غفلت نورزند.
 
ممکن است شما سؤال کنید این پنهان بودن برنامه ریزی، از نگاه چه کسی است؟ استاد یا دانشجو؟
 
و اساساً چرا باید برنامه ریزی ما پنهان باشد؟
 
من از سؤال دوم آغاز می کنم و می گویم پنهان بودن به جهت آن است که احتمالاً مخاطب ما علاقه یا میل به رویارویی با خویشتن را ندارد؛
که متاسفانه چنین بی میلی یا بی علاقگی به رویارویی واقعی با خویشتن در جوانان به وفور به چشم می خورد.
 
استاد در برابر این روحیه چه کند؟ دست از تربیت خویش بشوید و با جوان راه بیاید و تذکر و خیر خواهی او را به یک سو نهاده، بی تفاوت از کنار او بگذرد... یا به نوعی «برنامه ریزی پنهان» دست یازد تا اندکی از غلظت این برخورد تلخ بکاهد؟
 
جواب روشن است و روشن تر از آن پاسخ سؤال اول؛ که پنهان بودن قاعدتاً از دید دانشجوست و استاد بایستی سراپا هشیار باشد و بداند چه می کند و احیاناً تیر خود را در تاریکی رها نکند!
من خود در پیشبرد «برنامه ریزی پنهان» گاهی دانشجویان را با خودشان مواجه می کنم. از جمله آنکه گاهی نقیصه ای یا عیبی در دانشجوی خویش مشاهده می کنم. برای رفع آن عیب و برای آنکه از تذکر شفاهی اجتناب کنم- که جوان، اغلب از این کار متنفر است- تحقیقی به او واگذار می کنم که برای انجام آن تحقیق لازم است او عیب خود را برجسته ببیند، تا ضمن انجام تحقیق نقبی به درون خویش زده، به اصلاح عیب خود مبادرت ورزد!
 
من از این روش نتایج فوق العاده ای گرفته ام. فقط یک شرط مهم دارد که دریغم می آید آن را به همکاران عزیز گوشزد نکنم.
این روش وقتی مؤثر و مفید واقع می شود که پیش از آن اعتماد شاگرد به استاد فراهم آمده و دانشجو معلم خود را بدرستی پذیرفته باشد.
اگر این مقدمه فراهم نیاید، انتظار آن نتیجه، انتظاری بیهوده خواهد بود.

***
 
سه کار مهمی که ادیسون انجام داد!
 
من مدتی انتظار کشیدم تا گفتگوی میان استادان از اینجا سر برآوَرَد و بحث ارزشمند برنامه ریزی پنهان مطرح گردیده، مورد بررسی و مداقّه قرار گیرد.
 
دوست و همکار عزیزم از ضرورت این نوع برنامه‌ریزی سخن گفته و اهمیت آن را در مبحثی کوتاه به تصویر کشیدند. من میخواهم از زاویه دیگری به این موضوع نگاه کنم و خدمت همکاران عزیز عارض شوم که هوشمندی و زیرکی نسلهای اخیر علت و مبنای دیگری است که استاد را ملزم می‌کند در ارتباط با آنان از ابزارهای گوناگون از جمله برنامه‌های پنهان استفاده کند.
 
در این سخن نیز تنها به دانشجویان اشاره نمی‌کنم که البته مؤثرترین افراد این نسل و نقش آفرین بی بدیل دوران ماست. حتی بچه های کوچکتر ما نیز از جهت هوش و ادراک با بچه‌های نسل‌های پیش از خویش قابل مقایسه نیستند.
 
قطعاً وقوع انقلاب اسلامی ایران که بزرگترین انقلاب قرن اخیر لقب گرفته در این رخداد تأثیرگذار است و البته نقش گسترش علم و تکنولوژی را نیز در این خصوص نمیتوان نادیده گرفت.
 
اجازه دهید راه دور نروم و خاطره‌ای را از دوران نوجوانی خود عرض کنم. من سالها پیشاپیش در کشاکش جنگ تحمیلی و دفاع مقدس در کلاس چهارم ابتدایی در اهواز تحصیل می‌کردم. یادم هست در میان کتابهای درسی کتابی داشتیم که به نظر من چندان جالب نبود. من با ذهن کوچک خود ایرادهایی را در آن می‌دیدم و احساس می‌کردم چندان به کار ما دانش آموزان نمی‌آید. روزی تصمیم گرفتم نامه‌ای به مؤلف آن که نامش در ابتدای کتاب نوشته شده بود، بنویسم و برخی از این ایرادها را با وی مطرح کنم.
 
نامه‌ای ساده و صمیمی با دستخطی بچگانه نوشتم و به آدرس تهران ـ وزارت آموزش و پرورش ـ آقای دکتر .... پست کردم.
 
ابداً فکر نمی‌کردم نامه‌ام به دست او برسد و فقط برای دلخوشی خودم و اینکه جلوی بچه‌ها پُز بدهم که من برای نویسنده یک کتاب درسی نامه نوشته‌ام اقدام به این کار کردم. دو سه هفته‌ای گذشت، روزی دیدم پستچی محله درِ خانه ما را زد و نامه‌ای را که به نام من بود به مادرم تحویل داد. وقتی نامه را گشودم از خوشحالی بال در آوردم. نامه از سوی دکتری بود که نویسنده کتاب درسی ما به شمار می‌آمد. با صمیمیت و مهربانی نوشته بود فرزند عزیزم از تو به خاطر نوشتن نامه‌ات تشکر می‌کنم. من نامه تو را چند بار خواندم و با نظر تو در باره بعضی از عیب‌های این کتاب موافقم و حتماً در چاپ‌های بعدی این کتاب نظرات تو را مورد توجه قرار خواهم داد. حالا ممکن است در نامه دیگری راه‌حلهایی را که برای رفع این عیب‌ها به نظرت میرسد، برایم بنویسی و پست کنی؟ من قطعاً به آنها دقت خواهم کرد.
 
دوستان عزیز؛ ما به خاطر جنگ مجبور شدیم از اهواز مهاجرت کنیم و متأسفانه این جریان ابتر ماند و ادامه پیدا نکرد. اما امروز که من خود دانشیار دانشگاه هستم، فکر می‌کنم کاری که آن نویسنده و استاد بزرگ انجام داد، نوعی برنامه‌ریزی پنهان بود که برای اهمیت دادن به من و گسترش هوشمندی ام انجام داده بود. شیوه‌ای که لازم است ما امروز با دانشجویان و شاگردان خویش بکار بریم و تعالیم و آموزش‌های خویش را در ذهن آنان جاودانه سازیم.
من تا روزی که زنده هستم، بزرگی و فرهیختگی آن بزرگ مرد را فراموش نخواهم کرد!
 
برنامه‌ریزی پنهان از شئون استاد است و همواره باید مدّ نظر او قرار داشته باشد اما همچنان که وی در انجام این امر تلاش و کوشش میکند از نکته دیگری نیز که ارتقای سطح هوشمندی شاگردان و دانشجویان خویش است، نباید غفلت ورزد. اینگونه در رشد و تعالی دو گانه‌ای که از یک سو خود وی را در بر میگیرد و از سوی دیگر به شاگردان او تسری می‌یابد، خواهد کوشید.
برخی از استادان در اولین جلسه هر ترم دانشجویان خویش را به 17 کار روزانه توصیه می‌کنند که آنان را هوشمندتر ساخته و برای مسئولیت‌های مهم آماده خواهد نمود.
 
در اینجا به رؤوس این نکات اشاره می شود:
1.    در فاصله 30 دقیقه پس از برخاستن از خواب 2 لیوان آب بنوشید.
2.    هنگام صبحانه خلاصه یک کتاب را بخوانید. برای این کار میتوانید عبارت "نام کتاب + خلاصه" را در گوگل جستجو نمایید.
3.    در مسیر رفت و برگشت به دانشگاه کتابهای صوتی مهیج گوش کنید.
4.    در حین مطالعه چای سرد بنوشید.
5.    از ظهر تا عصر کمی چرت بزنید.
6.    در طول روز از مواد قندی استفاده نکنید یا کمتر استفاده کنید.
7.    ذهن خود را آماج اطلاعات انبوه و غیر ضروری نکنید. از این رو در طول شبانه روز فقط یکی دو بار به شبکه های اجتماعی مراجعه کنید.
8.    به جای تماشای فیلم و سریال بازی کنید. بازی ذهن را درگیر می کند و از انفعال باز می دارد.
9.    کتاب بخوانید. مطالعه ذهن را به تصویر سازی وادار می کند.
10.    جهت سرعت بخشیدن به تفکر منطقی و اصولی، برنامه نویسی کنید و فراگیری کدنویسی را فراموش نکنید.
11.    هنگام آشپزی برنامه های آموزشی تماشا کنید. برنامه هایی که افراد، تجربه های کاری و شخصی خود را در اختیار شما قرار میدهند.
12.    چون ذهن و بدن شدیداً به هم وابسته اند، در طول روز حرکات ورزشی ساده انجام دهید.
13.    عادتها مسری هستند، از این رو دائماً با افراد باهوشتر از خود ارتباط برقرار کنید.
14.    استدلال شما را قوی می کند یا متقاعدتان می سازد، از این رو با مخالفان خود دوستانه گفتگو کنید.
15.    در طبیعت قدم بزنید. قدم زدن اکسیژن بیشتری در اختیار شما قرار می دهد و در نتیجه به آرامش گسترده تر، گردش خون بیشتر و پیشرفت در انجام کارها می انجامد.
16.    دفترچه یاداشتی به همراه داشته باشید و ایده ها، سوالات، طراحی ها و ... را در آن یادداشت کنید.
17.    ده دقیقه از وقت هر روز را به برنامه ریزی اختصاص دهید.

 
دوستان بزرگوار؛ اجازه دهید اکنون که بحث و گفتگوی ما به پیوند میان برنامه ریزی پنهان و هوشمندی رسیده است به نکته مهم دیگری نیز اشاره کنم.
من شنیده ام توماس ادیسون علاوه بر پشتکار و جدیت اعجاب انگیزی که در راه اختراع برق بکار بُرد و همان علت اصلی این اختراع بزرگ و عالمگیر شد، به سه امر مهم دیگر نیز اهتمام ورزیده بود.
       نخست آن که مراحل تفکر را فرا گرفته و با دقت به انجام رسانیده بود.
       دوم آنکه به حد کافی و مورد نیاز اطلاعات علمی فراهم آورده بود.
      سوم آنکه بر مسئله مهم و اساسی اختراع برق از آغاز تا پایان مراحل کار تمرکز ورزیده بود.
سه امر مهمی که قاعدتاً بایستی برنامه ریزی پنهان ما به سمت و سوی آنها حرکت کند. من در مقاله ای که با عنوان «تفکر خلاق و راه حل های جدید» در سایت طراحی صنعتی ایرانی مطالعه می کردم، هفت مرحله آمادگی، تغییر، پختگی، اشراق، وارسی و اجرا را بعنوان مراحل تفکر مورد مدّاقه قرار دادم.
 
      در مرحله آمادگی افراد به امور پدیده ها توجه میکنند و گاهی این پدیده ها مدتها ذهن آنان را به خود معطوف می سازند.
      در مرحله مطالعه فرد روابط بین پدیده ها را بهتر درک می کند.
     در مرحله تغییر به ارتباط با یکدیگر پی می برد و با طرح سوالات مختلف به نقد و بررسی آنها می پردازد.
     در مرحله پختگی شخص با گذر از مرحله قبلی به شناخت عمیق تری از روابط پدیده ها می رسد و گویی پدیده ها جزئی از وجودش می شود.
     در مرحله اشراق شخص ناگهان به برخی پاسخ ها دست می یابد که معمولاً با کلماتی نظیر «هان» یا «یافتم» متجلی می شود.
 
     در مرحله وارسی به بهترین ایده پرداخته می شود و درستی آن مشخص می گردد و نهایتاً در مرحله اجرا فرد افکار و ایده هایی که مورد تأیید واقع شده اند را اجرا میکند.
 
چنانچه همکاران عزیز توجه دارند ادیسون همه این مراحل را که تفکر را از حالت بالقوه خارج ساخته، بالفعل می سازد، به درستی پیموده و پشت سر گذارده است. اما کار به اینجا خاتمه نمی یابد، جمع‌آوری اطلاعات و تجربه کردن آنها نیز نکته مهم دیگری است که باید در آموزش ها و برنامه‌ریزیهای پنهان ما مورد توجه قرار گیرد.
 
یادتان هست گفتگوی جالبی را که میان شخصی از دوستان ادیسون با وی صورت پذیرفته و او دلسوزانه از ادیسون پرسیده بود 2000 آلیاژ را بررسی کردی و از هیچ یک به برق دست نیافتی، ... خسته و ملول نشدی؟  او گفته بود من تازه فهمیدم که از این آلیاژها برای مقصود من کاری ساخته نیست. باید راه خویش را با عناصر و آلیاژهای دیگری ادامه دهم!
 
این همان اطلاعات علمی است که دانش پژوه بایستی با حوصله و صبر و دقت به دست آورد تا مواد لازم را برای رسیدن به مراد و مقصود خویش فراهم سازد.
 
اما نکته سوم بحث تمرکز است. بدون تمرکز هیچ کاری سامان نمی یابد. آزمایش ساده دوران کودکیمان را همگی به خاطر دارید. شعاع های پراکنده نور را با ذره بین متمرکز می ساختیم و با آن کاغذی را که در معرض آن تمرکز بود، شعله ور می ساختیم. این کار جز با تمرکز آن شعاع های متفرق نور امکان پذیر نبود. پراکندگی فکری، هر روز به کاری پرداختن و نیروی جوانی و استعداد سرشار دوران شباب را متفرقه و پراکنده ساختن آفت پژوهش و دانش است.
قطعاً بایستی بخش عمدهای از برنامه ریزی پنهان ما به امر تمرکز بخشی معطوف گردد.

*عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی


سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر