بازدید 8473

می‌خواهند رقابت هاشمی واحمدی‌نژاد راه بیندازند

آقای احمدی‌نژاد ۸ سال در قدرت بود و هم اکنون دوره او تمام شده است. امروز دیگر احمدی‌نژاد چیز قابل طرحی برای گفتمان‌سازی در جریان اصولگرایی و حتی خارج از آن یا دستاویزی برای جلب‌نظر جامعه ندارد،
کد خبر: ۴۵۱۹۶۹
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۰ 24 November 2014
جریان اصولگرایی که نتوانست در انتخابات ریاست‌جمهوری سال92به اهداف خود برسد هم اکنون در حال برنامه‌ریزی برای پیروزی در انتخابات مجلس آینده است. این درحالی است که این جریان با موانع متعددی برای دستیابی به اهداف خود مواجه است. از یکسو جبهه موسوم به پایداری با رفتارها و اقدامات خود جریان اصولگرایی را با چالش مواجه کرده  و از سوی دیگر زمزمه بازگشت محمود‌احمدی‌نژاد به عرصه سیاسی گرهی جدید به گره‌های قبلی اصولگرایان زده است.

آرمان به همین دلیل و برای بررسی مهم‌ترین چالش‌های پیش روی جریان اصولگرایی با حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی گفت‌وگو کرد. ترقی معتقد است: «خطرناک جلوه دادن بازگشت احمدی‌نژاد به عرصه قدرت نوعی تاکتیک سیاسی از طرف جریان‌های رقیب برای پایین‌آوردن رأی وی و حامیانش است.من معتقدم برخی تلاش می‌کنند دوباره رقابت ‌هاشمی  واحمدی‌نژاد را در انتخابات طراحی کنند.این درحالی است که احمدی‌نژاد در کوتاه‌مدت به فکر بازگشت به عرصه سیاسی نیست و بر خلاف برخی تحلیل‌ها هیچ گروه انتخاباتی هم تشکیل نداده است.از سوی دیگر استنباط بنده این است که آقای ‌هاشمی هم قصد ورود جدی به مبارزات انتخاباتی را ندارند. اینکه برخی عنوان می‌کنند به فرض احمدی‌نژاد با دفتر سیدمحمد خاتمی تماس گرفته است چیزی به جز شایعه و شایعه پراکنی نیست. احمدی‌نژاد تنها برای بردن هدایای خود به موزه حرم حضرت امام(ره) به دیدار سیدحسن خمینی رفته است که این دیدار با واکنش بسیار گسترده‌ای در فضای سیاسی مواجه شده است.

عضو ارشد حزب موتلفه اسلامی همچنین درباره جبهه پایداری تصریح  می‌کند: «شاید در برخی از مواقع رفتار‌های جبهه پایداری این نکته را تداعی کند که این اقدامات علیه دولت یا اصولگرایان معتدل است، اما ضرورت حضور این جریان غیر قابل اغماض است و نمی‌توان آن را خارج از دایره اصولگرایی قلمداد کرد.اقدامات جبهه پایداری به نوعی سوپاپ اطمینان برای حرکت دولت تلقی می‌شود؛ به شکلی که دولت احساس می‌کند نباید در مسیری که برای خود طراحی کرده است از برخی از مسائل عدول کند.جبهه پایداری نقش نوعی ضربه گیر را برای دولت یازدهم بازی کرده است.جبهه پایداری باعث شده است که دولت گمان نکند که تمامی اقداماتی که انجام می‌دهد به صورت صددرصد مورد تائید همه گروه‌ها و جریان‌های سیاسی قرار می‌گیرد. بلکه دولت به این نکته پی برده است که گروه‌ها و افرادی هم در کشور حضور دارند که مراقب رفتارهای دولت هستند و اگر کار خطایی انجام دهد باید به آنها پاسخگو باشد.در ادامه متن گفت‌وگوی آرمان با حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی را از نظر می‌گذرانید.

 در بین اسامی نامزدهای دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز نام شخصیت‌هایی چون آیت‌ا... ‌هاشمی  و همچنین دکتر حسن روحانی به چشم می‌خورد. استراتژی جامعه روحانیت برای اعلام این گزینه‌ها برای دبیرکلی این جریان چیست؟

این مساله به خود روحانیت و جامعه روحانیت مبارز مربوط می‌شود و کسی از بیرون نمی‌تواند بر انتخاب دبیرکلی این تشکل تأثیربگذارد.همچنین باید به این نکته توجه کرد که کسانی برای دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز انتخاب خواهند شد که هم اکنون در عضویت این تشکل قرار داشته باشند و نه کسانی که مدت‌هاست از جامعه روحانیت فاصله  گرفته‌اند. چنین رویکردی خلاف منطق و ضوابط یک تشکل سیاسی است.من این گونه سخنان را بیشتر در حد شایعه تلقی می‌کنم و به نظر من نمی‌توان زیاد روی این مساله اتکا کرد.

 مصباحی‌مقدم به‌عنوان سخنگوی جامعه روحانیت مبارز از چهار گزینه آقایان‌هاشمی،ناطق نوری،روحانی و موحدی کرمانی برای تصدی دبیرکلی جامعه روحانیت نام برده است و این سخنان از زبان سخنگوی رسمی جامعه روحانیت بیان شده است.

به هر حال آقای ‌هاشمی و روحانی مدت‌هاست که از عضویت جامعه روحانیت مبارز کنار کشیده‌اند و من چنین رویکردی را منطقی نمی‌دانم.

 چرا در همایش وحدت اصولگرایان شخصیت‌های محوری مانند محمدباقر قالیباف یا علی اکبر ولایتی حضور نداشتند؟ به هر حال این چنین افرادی در بزنگاه‌های سیاسی مجری سیاست‌های اصولگرایان خواهند بود. از سوی دیگر انتخاب آقای مصباح یزدی به‌عنوان سخنران این همایش را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

برنامه‌ریزی اصولگرایان به شکلی است که این جریان در آینده قرار است بیش از ده همایش وحدت اصولگرایی برگزار کند.این چهارمین همایش اصولگرایان بود که نسبت به همایش اول هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی تفاوت قابل‌ملاحظه‌ای داشت. تعداد تشکل‌ها و شخصیت‌هایی که در همایش چهارم حضور داشتند نسبت به همایش اول، به شکل‌های مختلف افزایش چشمگیری پیدا کرده است.  این مساله نشان‌دهنده عزم جدی اصولگرایان برای وحدت بیشتر است.انتظاری که شما دارید انتظاری است که نتیجه آن را باید در همایش دهم مشاهده کرد و نه همایش چهارم. این همایش‌ها طراحی، برنامه‌ریزی و هدفگذاری شده است. ما در همایش نهم یا دهم به حضور اکثریتی چهره‌های اصولگرا خواهیم رسید. بنابراین اگر در این همایش برخی از چهره‌های اصولگرایی شرکت نکرده‌اند دلیلی بر بی اعتنایی به این همایش نبوده است.در این مقطع قرار نبوده اصولگرایی به وحدت کامل دست پیدا کند. این همایش آغازی برای رسیدن به وحدت بوده و نه پایان آن. در هر همایش نیز هر شخصیتی به عنوان سخنران معرفی می‌شود. به‌طور طبیعی افرادی که به آن شخصیت نزدیک‌تر هستند بیشتر در آن همایش حضور پیدا می‌کنند.این مساله هم نشانگر این نیست که جلسه و همایش مختص به همان جریان یا طیف سیاسی باشد.ممکن است در یک همایش اعضای جبهه پایداری حضور بیشتری داشته باشند،در همایش دیگراعضای موتلفه یا در یک همایش دیگر تعداد حامیان احمدی‌نژاد از بقیه شرکت‌کنندگان  بیشتر باشد. باید اذعان کرد که تغییر و تحولات سیاسی چند سال اخیر باعث دلخوری برخی از اصولگرایان نسبت به‌هم شده است و کدورت‌هایی را به دنبال داشت که باید هرچه زودتر این دلخوری‌های سطحی پاک شده وجای خود را به تفاهم و مفاهمه بدهد. متاسفانه برخی از اصولگراها از شرکت در جلسات مشترک و همایش‌های گفت‌وگو محور برای نزدیکی نگاه‌ها به یکدیگر پرهیز داشته و تصور می‌کنند که حضور آنها در اینگونه جلسات به‌معنای عدول آنها از مواضع و دیدگاه‌هایی است که گروه و جمع متبوع آنها به آن معتقد بوده و برای تحقق آن تلاش می‌کنند.

گفت‌وگوی چهره به چهره در جلسات خصوصی برای رسیدن به نقطه نظرات مشترک بسیار مهم و اساسی است چرا که می‌تواند به سوءتفاهمات فی‌مابین افراد و گروه‌ها پایان و آنها را در چارچوب منشور اصولگرایان قرار دهد.امروز اصولگرایی بیش از همیشه به یک مرکز ثقل برای ایجاد وحدت وانسجام نیاز دارد.ضرورت وجود مرکز ثقل از آن جهت مهم است که دیگر دوران ریش سفیدی تمام شده و عناصر ریش سفیدی که مورد قبول همگان باشد دیگر وجود خارجی ندارد، به‌علاوه آنکه وجود کدورت‌های فراوان تنها به‌واسطه حضور ریش‌سفیدان اصولگرا قابل حل نیست.به نظر می‌رسد اصولگرایان برای رسیدن به یک مرکز ثقل که سخنانش فصل‌الخطاب باشد دچار مشکل هستند و برای رسیدن به این هدف باید زودتر دست به‌کار شده چراکه با عدم وجود چنین مرکزی، توطئه‌های بیرونی قابل حل نبوده و آسیب‌های بیشتری اصولگرایان را تهدید خواهد کرد.مشخصات بارز مرکز مورد وثوق همه گروه‌های اصولگرایی این است که می‌تواند مواضع پراکنده و متفاوت را هماهنگ کرده و در یک خط مشخص قرار دهد، راهکارهای وحدت و همگرایی در بین منسوبین به این جناح را تشریح و به‌صورت دقیق مورد ارزیابی قرار داده و تشکیلات گسترده اصولگرایی را منسجم و یکپارچه کند.

 جبهه پایداری به چه میزان در وحدت یا عدم وحدت جریان اصولگرایی تأثیرگذار بوده است؟ آیا برخی اقدامات این گروه باعث خدشه به وحدت کلیت جریان اصولگرایی نشده است؟

ما با دعوتی که از آقای مصباح برای سخنرانی در همایش اصولگرایی انجام دادیم به نوعی این تحلیل را رد کردیم.جبهه پایداری هیچ گونه مشکلی برای جریان اصولگرایی تلقی نمی‌شود.چه کسی چنین برداشتی از رفتار جبهه پایداری کرده است؟کسانی از اصولگرایان که چنین تلقی از جبهه پایداری دارند تحلیل واقع‌بینانه‌ای ندارند و باید تحلیل خود را تصحیح کنند.موضع‌گیری‌های جبهه پایداری به‌خصوص در مواجهه با دولت آقای روحانی براساس تشخیص و مبانی فکری و گروهی این جبهه صورت می‌گیرد. اتفاقا نقاط اشتراک این موضع‌گیری‌ها با طیف‌های مختلف اصولگرایی بسیار زیاد است.البته  درموضع گیری جبهه پایداری با دیگر گروه‌های اصولگرا ممکن است در نوع برخورد و همچنین نوع واکنش‌ها تفاوت‌هایی  وجود داشته باشد که امری طبیعی تلقی می‌شود.ما جبهه پایداری را مشکلی برای جریان اصولگرایی تلقی نمی‌کنیم.تلاش ما این است که با همه نیروهایی که چارچوب ومنشور اصولگرایی را قبول دارند همگرایی بیشتری برقرار کنیم و نقاط اشتراک بیشتری با هم پیدا کنیم تا در انتخابات آینده با یک ائتلاف حداکثری وارد عرصه مبارزات انتخاباتی شویم.

 اما رفتار جبهه پایداری با رفتار اصولگرایان اصیل تفاوت‌های معناداری دارد.اصولگرایان اصیل و باسابقه‌ای مانند مرحوم عسکراولادی یا اعضای موتلفه اسلامی به‌عنوان یکی از پرسابقه‌ترین گروه‌های اصولگرا دارای گفتمان قوی تر،منطقی تر و همراه با عقلانیت بیشتری بودند.یکی دانستن جبهه پایداری با جریان کلی اصولگرایی به نوعی اجحاف به اصولگرایان معتدل ومنطقی نیست؟

سود و ضرر این قضیه را باید در برآیند کلی مساله بررسی کرد.به نظر من وجود این گونه موضع گیری‌های سیاسی در فضای سیاسی کشور به ضرر دولت تدبیر و امید نیست.شاید در برخی از مواقع رفتار‌های جبهه پایداری این نکته را تداعی کند که این اقدامات علیه دولت یا اصولگرایان معتدل است اما ضرورت حضور این جریان غیر قابل اغماض است و نمی‌توان آن را خارج از دایره اصولگرایی قلمداد کرد.اقدامات جبهه پایداری به نوعی سوپاپ اطمینان برای حرکت دولت تلقی می‌شود؛ به شکلی که دولت احساس می‌کند نباید در مسیری که برای خود طراحی کرده است از برخی از مسائل عدول کند.جبهه پایداری نقش نوعی ضربه گیر را برای دولت یازدهم بازی کرده است. جبهه پایداری باعث شده است که دولت گمان نکند که تمامی اقداماتی که انجام می‌دهد به صورت صددرصد مورد تائید همه گروه‌ها و جریان‌های سیاسی قرار می‌گیرد. بلکه دولت به این نکته پی برده است که گروه‌ها و افرادی هم در کشور حضور دارند که مراقب رفتارهای دولت هستند و اگر کار خطایی انجام دهد باید به آنها پاسخگو باشد.با این وجود این رفتار و اقدامات هیچ کدام مبتنی بر کینه یا دشمنی با دولت  یا برخلاف مصالح نظام نیست و بلکه در چارچوب نظام و قانون است.

 برنامه اصولگرایان برای انتخابات مجلس آینده چیست؟ 

اگر بخواهیم به نسبت انتخابات‌های گذشته جریان اصولگرایی را ارزیابی کنیم باید بگوییم که اصولگرایان فاصله زمانی بیشتری را روی حفظ وحدت خودشان و بررسی وضعیت خود در اختیار دارند. اصولگرایان در انتخابات گذشته معمولا زمان کمی در حدود پنج یا شش ماه را به بررسی عوامل موثر بر انتخابات می‌پرداختند و اکنون با اختصاص زمان بیشتر به این موضوع قطعا وضعیت فعلی اصولگرا‌ها بهتر از گذشته خواهد بود. الان بیش از یک سال به انتخابات باقی مانده است و اصولگرایان می‌توانند بیشتر از گذشته برنامه‌ریزی کنند.

 در انتخابات ریاست‌جمهوری سال92 اصولگرایان نتوانستند به موفقیت دست پیدا کنند.آیا عوامل این شکست بررسی شده است که در انتخابات آینده دوباره اصولگرایان را با مشکل مواجه نکند؟
عواملی که وحدت جریان اصولگرایی را بر هم می‌زند در این مدت شناسایی و آسیب‌شناسی شده است و سعی می‌شود این عوامل دوباره اجازه بروز پیدا نکند. به هر حال در شرایط فعلی نسبت به گذشته با وضوح بیشتری در مسائل رو به رو هستیم و عوامل مشخص است.همچنین نسبت به سال ۹۲ ما از وحدت بیشتری برخورداریم و شرایط‌مان نیز نسبت به گذشته بهتر شده است.

 به نظر شما تنها علت شکست اصولگرایان در انتخابات ریاست‌جمهوری عدم اتحاد آنها بود؟ فکر نمی‌کنید نتیجه انتخابات 92 نشان داد جریان اصولگرایی پایگاه مردمی خود را از دست داده است؟
البته عدم اتحاد اصولگرایان نقش جزئی در پیروز نشدن در انتخابات داشت.علل دیگری هم وجود داشت. یکی از این موارد مرکز ثقل اصولگرایان است. در آن زمان مرکز ثقل اصولگرایان دچار ابهام بود و مشخص نبودن این مرکز ثقل تصمیم گیری و اتحاد را مشکل کرد. یکی دیگر از این عوامل دیرهنگام بودن اعلام مواضع معتدل‌گرایانه در عرصه سیاست و اقتصاد از سمت احزاب اصولگرا بود و به همین دلیل نتوانستند مواضع معتدلانه خود را در افکار عمومی به نحو مطلوبی مطرح کنند.عملکرد دو سال آخر آقای احمدی‌نژاد و مواضع ایشان علیه اصولگرایان هم از عوامل شکست اصولگرایان در انتخابات 92 بود.

 رفتار و اقدامات احمدی‌نژاد چه تأثیری بر نوع نگاه مردم به جریان اصولگرایی که پایگاه اصلی وی بود و با حمایت کامل اصولگرایی بر سرکارآمده بود گذاشت؟

اصولگرایان همه هشت سال از آقای احمدی‌نژاد حمایت نکردند. فقط چهار سال اول دولت نهم از او حمایت کردند. چهار سال دوم نه سکوت کردند نه دفاع کردند. بیشترین نقدها را اصولگرایان داشتند. حتی اصلاح‌طلبان در نقد چهار سال دوم سکوت کردند اما اصولگرایان هم در احزاب و هم در مجلس انتقاد می‌کردند. بنابراین طبیعی است که این اشکال به اصولگرایان وارد نیست. اصولگرایان همواره مصلحت نظام و منافع ملی را بر مسائل گروهی و جریانی ترجیح داده‌اند.

 احمدی‌نژاد که با حمایت همه جانبه اصولگرایان به قدرت رسید پس از مدتی علاوه براینکه اصلاح‌طلبان را در فضای سیاسی کشور منزوی کرد با اصولگرایان هم رفتار مناسبی نداشت. هم اکنون اما وی در صدد بازگشت مجدد به عرصه سیاسی است.بازگشت احمدی‌نژاد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟آیا اصولگرایان دوباره به احمدی‌نژاد روی خوش نشان خواهند داد؟

خطرناک جلوه دادن بازگشت احمدی‌نژاد به عرصه قدرت نوعی تاکتیک سیاسی از طرف جریان‌های رقیب برای پایین آوردن رأی وی وحامیانش است.من معتقدم برخی تلاش می‌کنند دوباره رقابت‌هاشمی  واحمدی‌نژاد را در انتخابات طراحی کنند.این در حالی است که احمدی‌نژاد در کوتاه مدت به فکر بازگشت به عرصه سیاسی نیست و بر خلاف برخی تحلیل‌ها هیچ گروه انتخاباتی هم تشکیل نداده است.از سوی دیگر استنباط بنده این است که آقای‌ هاشمی هم قصد ورود جدی به مبارزات انتخاباتی را ندارند. اینکه برخی عنوان می‌کنند به فرض احمدی‌نژاد با دفتر سیدمحمدخاتمی تماس گرفته است چیزی به جز شایعه و شایعه پراکنی نیست.احمدی‌نژاد تنها برای بردن هدایای خود به موزه حرم حضرت امام(ره)به دیدار سیدحسن خمینی رفته است که این دیدار با واکنش بسیار گسترده‌ای در فضای سیاسی مواجه شده است.

 با این وجود اگر احمدی‌نژاد قصد بازگشت داشته باشد،اصولگرایان با وی چگونه برخورد خواهند کرد؟

اصولگرایان تقریبا در اواخر دولت دهم رابطه خود را با احمدی‌نژاد قطع کرده‌اند. البته آقای احمدی‌نژاد پیش از این اعلام کرده بود که از اصولگرایان نیست،پایگاه اصولگرایی ندارد،توسط اصولگرایان بر سر کار نیامده و قصد اتحاد با اصولگرایان را هم ندارد.به همین دلیل مدت‌هاست اصولگرایان روی ظرفیت احمدی‌نژاد حساب نمی‌کنند و قصد سرمایه‌گذاری مجدد روی بازگشت وی هم ندارند. هیچ گروهی با آقای احمدی‌نژاد در این‌باره صحبتی نداشته و اصولگرایان در قبال آقای احمدی‌نژاد احساس مسئولیت و دین ندارد؛ بنابراین بعید می‌دانم که او جایی در میان اصولگرایان داشته باشد.

 برخی در جریان اصولگرایی بر این باور هستند که اصولگرایان به سبد رای آقای احمدی‌نژاد نیاز دارند و به همین دلیل هم نمی‌توانند نسبت به او بی‌توجه باشند.

من فکر نمی‌کنم که در شرایط فعلی مجموعه اصولگرایان چنین نظری در این زمینه داشته باشند. به هر حال آقای احمدی‌نژاد ۸ سال در قدرت بود و هم اکنون دوره او تمام شده است. امروز دیگر احمدی‌نژاد چیز قابل طرحی برای گفتمان‌سازی در جریان اصولگرایی و حتی خارج از آن یا دستاویزی برای جلب‌نظر جامعه ندارد، لذا طبیعی است که سرمایه‌گذاری در جهت مطرح کردن مجدد آقای احمدی‌نژاد یک سرمایه‌گذاری بدون فایده خواهد بود. یقینا اصولگرایان باید به فکر برنامه‌ای نو، چهره‌هایی نو و ظرفیت‌هایی نو از میان خودشان باشند. اصولگرایان متوجه هستند که آقای احمدی‌نژاد به هر حال درصدی از جامعه را به عنوان هوادار با خود دارد، اما همزمان این را هم می‌دانند که درصد قابل توجهی از جامعه هم احمدی‌نژاد را با نا کارآمدی دولت او به‌خصوص در دوره دوم می‌شناسد. وصل کردن این جریان به اصولگرایی نه منطقی است و نه می‌تواند منشا اثر مثبت باشد. به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم احمدی‌نژاد یک سبد رأی در بین اقشار ضعیف جامعه که در اثر سیاست‌های او احساس می‌کنند که مشکلاتشان کمتر شده است، دارد. اما اینکه از مجموع این تحولات چیزی در سبد اصولگرایان باقی مانده باشد، متاسفانه به دوعلت چیزی نمانده. یکی اینکه خود اصولگرایان به دنبال نقد و تخریب عملکرد احمدی‌نژاد به‌گونه‌ای عمل کردند که نقاط مثبت او هم به همراه نقاط منفی و انحرافی ایشان در افکار عمومی از بین رفت. از طرف دیگر هم سیاه‌نمایی‌هایی که در دولت جدید می‌شود به‌گونه‌ای است که چیزی در سبد رای اصولگرایان باقی نگذاشته است که بتوان از آن استفاده کرد.

 در طول یکی دو سال گذشته اصولگرایان دو نفر از شخصیت‌های محوری خود یعنی مرحوم عسکراولادی و به‌تازگی آیت‌ا... مهدوی‌کنی را از دست داده‌اند. فقدان آیت‌ا... مهدوی‌کنی چه تاثیری بر مسیر حرکت اصولگرایان خواهد گذاشت؟

مرحوم عسکر اولادی و همچنین آیت‌ا... مهدوی‌کنی برای اصولگرایان به معنای واقعی لنگرگاه ثبات بودند.در این بین آیت‌ا... مهدوی‌کنی نقش فصل‌الخطاب و شیخوخیت برای جریان اصولگرایی داشتند. نقش محوری و هدایت گری این بزرگان به شکلی بود که جریان اصولگرایی را به سمت تمرکز نهادی و تشکیلاتی مبتنی بر خرد جمعی هدایت می‌کردند.در نتیجه شرایط به شکلی نیست که با فقدان آیت‌ا... مهدوی‌کنی جریان اصولگرایی زمین گیر شود و با مشکلات متعددی روبه‌رو شود.البته پرکردن جای خالی ایشان بسیار دشوار است و ضربه بزرگی به جریان اصولگرایی محسوب می‌شود.با این وجود درجریان اصولگرایی محور وحدت از شخص‌گرایی به جمع‌گرایی و نهادمحوری تغییر پیدا کرده است. جریان اصولگرایی این قدرت را در خود می‌بیند که با فقدان یک یا چند شخصیت بزرگ دچار تفرقه و نابسامانی نشود و به همین دلیل اصولگرایان تلاش می‌کنند که با وحدت و انسجام گروهی تا آن حدی که امکان‌پذیر است اجازه ندهند که جای خالی این بزرگان احساس شود.

 برخی از تئوریسین‌های اصولگرا از ضرورت تجدید گفتمان اصولگرایی و هماهنگ کردن این جریان با مطالبات نسل جدید سخن گفته‌اند.به نظر شما اصولگرایی نیاز به تجدید گفتمان دارد؟شما با نو اصولگرایی موافقید؟

اصول و مبانی جریان اصولگرایی ثابت، تغییر ناپذیر و در راستای ارزش‌های انقلاب اسلامی طراحی شده است.اما اینکه ویترین و وجهه‌ اصولگرایی در هر برهه از زمان به چه شکلی باشد قابل بحث و گفت‌وگو است.در شرایط فعلی هم نیاز به تغییر چهره اصولگرایی برای منطبق شدن با مطالبات نسل جدید احساس می‌شود و بلکه به نوعی ضرورت دارد.اگر نو اصولگرایی را به عنوان تغییر روش‌ها در بیان اصول تلقی کنیم به نظر من این نیاز وجود دارد،اما اگر نواصولگرایی را به معنای تغییر یا تنازل اصول در نظر بگیریم صحیح نیست و نباید اتفاق بیفتد.

 اتفاقات انتخابات سال92 به شکلی رقم خورد که پس از هشت سال  که دولت اصولگرایی بر سر کار بود آقای روحانی با حمایت اصلاح‌طلبان بر سر کار آمد.به موجب این تغییر در کشور اصلاح‌طلبان نقش بیشتر و پررنگ تری نسبت به هشت سال دولت احمدی‌نژاد در عرصه تصمیم گیری سیاسی کشور پیدا کردند.تحلیل شما از رفتارشناسی اصلاح‌طلبان پس از 24خرداد92 چیست؟

بعد از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم اصلاح‌طلبان حیات تازه ای یافتند و زمینه بیشتری برای حضور در عرصه سیاسی پیدا کردند.با این وجود اگر بخواهیم به جریان اصلاح‌طلبان با نگاه آسیب شناسانه نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که منتسب کردن این جریان به جریان‌های افراطی و تندرو باعث زیر سوال رفتن کل جریان اصلاح‌طلبی شده است. اصلاح‌طلبان امروز بیش از هر زمان دیگری به این نکته پی برده‌اند که اتصال به تندروها، به جای اینکه آنان را به کانون تصمیم‌گیری جامعه نزدیک‌تر کند، زمینه حذف آنها را فراهم خواهد کرد.به همین دلیل به نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان در مسیر جداسازی خود از جریان‌های تندرو گام برمی‌دارند؛ البته این نوع نگاه زمینه نزدیک تر شدن اصلاح‌طلبان به جریان اعتدال‌خواهی دولت یازدهم را بیشتر فراهم کرده است.در این بین برخی در جریان اصلاح‌طلبی معتقد هستند که باید به جریان اعتدال نزدیک‌تر شد ودر مقابل برخی معتقدند که جریان اعتدال ممکن است در آینده آن کارایی مدنظر را از خود نشان ندهد و به همین جهت باید راه خود را از جریان اعتدال درانتخابات آینده جدا کنند. این اختلافات ممکن است در آرایش سیاسی انتخابات آینده صراحت و شفافیت بیشتری پیدا کند.با تمام این اوصاف باید عنوان کرد که زمینه حضور تندروهای اصلاح‌طلب هنوز به وجود نیامده، اما معتدلین اصلاح‌طلب نسبت به گذشته، نقش پررنگ‌تری در عرصه تصمیم‌گیری سیاسی کشور ایفا می‌کنند.
 
چه انتقاداتی را به دولت آقای روحانی وارد می‌دانید؟

آقای روحانی براساس یک سری شعارها و برنامه‌ها وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شدند و حامیان ایشان متوقع بودند که با حضور ایشان در رأس قوه مجریه تحولات مثبتی در روند مدیریت اجرایی کشور به وجود بیاید و بسیاری از گره‌های کشور چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین‌المللی باز شود.تاکنون اما نه گره‌ها در عرصه بین‌المللی باز شده  و نه مطالبات مردم در زمینه خروج از رکود و کنترل تورم محقق شده است.در طی این مدت که از عمر دولت یازدهم گذشته است به دلیل اینکه عمده انرژی دولت بر باز کردن گره پرونده هسته‌ای متمرکز شده است به  دیگر مطالبات مردم توجه جدی نشده است.دولت آقای روحانی تلاش کرده که حرکت در مسیر دولت‌های گذشته را به شکل محتاطانه‌ای ادامه بدهد تا شاید کشور در مذاکرات هسته‌ای به نتیجه دلخواه برسد.گره زدن سرنوشت کشور به نتیجه مذاکرات یک اشتباه و ریسک بسیار بالایی برای دولت است که اگر به نتیجه مناسب نرسد بسیاری از برنامه‌های دولت به بن بست کشیده می‌شود.البته اگر به نتیجه برسد این احتمال وجود دارد که کشور شاهد تحولات مثبتی در عرصه‌های گوناگون خود باشد.

سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هفدهم رمضان
آخرین اخبار