بازدید 22261
۵

سرگذشت وحشتناک یک زن!

:زن ۳۳ ساله سابقه داری است که در عملیات طرح ارتقای امنیت اجتماعی پلیس مشهد دستگیر شده است، درباره سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.
کد خبر: ۱۰۰۸۰۳۵
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۹ 10 October 2020

به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه خراسان، این زن که برای سومین بار و به اتهام نگهداری مواد مخدر با ظاهری ژولیده به مقر انتظامی هدایت شده بود، درباره سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی کلانتری شهرک ناجای مشهد گفت: من هیچ گاه پدرم را ندیدم، چون او قبل از به دنیا آمدن من فوت کرد. از مادرم نیز فقط یک تصویر مبهم در ذهنم باقی مانده است و خاطره‌ای از او به یاد ندارم. مادرم بیماری قلبی داشت و در حالی که من وارد سومین بهار زندگی ام شده بودم، از دنیا رفت.

در این شرایط خواهر و برادران ناتنی ام مرا نزد خودشان بردند و بزرگم کردند. زمانی که در کلاس سوم ابتدایی درس می‌خواندم، ناگهان لباس سفید عروس بر تنم کردند و مرا پای سفره عقد نشاندند. آن زمان اصلا نمی‌فهمیدم که قرار است ازدواج کنم و زندگی مستقلی داشته باشم. شوهرم پیرمردی موادفروش و خلافکار بود که باید بقیه عمرم را در کنار او می‌گذراندم. در واقع برادرانم با گرفتن دو میلیون تومان به عنوان شیربها مرا به او فروختند.

تازه به سن نوجوانی رسیده بودم که شوهرم را با یک محموله سنگین موادمخدر دستگیر کردند و به اعدام محکوم شد. او در مدت پنج سال زندگی مشترک مرا که کودکی ناآگاه بودم به مواد مخدر آلوده کرد و زمانی که اعدام شد پسرم را باردار بودم.

آن زمان ۱۴ سال بیشتر نداشتم و هنوز نمی‌فهمیدم که حالا بعد از مرگ شوهرم باید چه کار کنم. مادرشوهرم پسرم را به عنوان یادگار فرزندش از من گرفت تا در کنار او بزرگ شود. من هم که غرق در اعتیاد بودم مخالفتی نکردم، زیرا از عهده مخارج او بر نمی‌آمدم. به ناچار دوباره نزد برادر ناتنی ام بازگشتم و چند سال بعد باز هم با مردی معتاد و بیکار ازدواج کردم. با این حال نه تنها طعم خوشبختی را نچشیدم بلکه هر روز روزگارم سیاه‌تر می‌شد. «قدیر» زمانی که خمار می‌شد مرا به شدت کتک می‌زد و آزارم می‌داد. او نمی‌توانست مخارج زندگی و هزینه‌های اعتیادمان را تامین کند، به همین دلیل مرا به کارگری می‌فرستاد و به کارهایی وادارم می‌کرد که از انجام آن‌ها نفرت داشتم.

سال‌ها این وضعیت اسفبار را در حالی تحمل کردم که سه فرزند نیز داشتم، ولی آن‌ها نیز روزگار خوبی نداشتند و به خاطر اعتیاد شدید من و شوهرم حتی از خورد و خوراک معمولی نیز محروم بودند.

بالاخره با حکم قضایی فرزندانم را تحویل بهزیستی دادند و بعد هم از همسرم طلاق گرفتم. این در حالی بود که دیگر هیچ کس از من حمایت نمی‌کرد و جا و مکانی هم برای زندگی نداشتم. خلاصه، خیلی زود به زنی کارتن خواب تبدیل شدم و سر از پاتوق‌های مصرف مواد مخدر در آوردم. چند بار به جرم مواد مخدر توسط پلیس دستگیر شدم، اما بعد از آزادی دوباره به همین پاتوق‌ها می‌رفتم و گذشته تلخم را تکرار می‌کردم، چون کسی پشتیبانم نبود و خودم نیز حرفه یا هنری بلد نبودم که از آن طریق امرار معاش کنم. به ناچار مانند خیلی از معتادان به جمع آوری ضایعات می‌پرداختم و با تحویل آن‌ها به مواد فروشان محله مقداری مواد مخدر صنعتی می‌گرفتم تا یک روز را بگذرانم. این زندگی تلخ در حالی ادامه داشت که من چاره‌ای جز رفتن به پاتوق‌های خلافکاران نداشتم. با آن که دلم برای کودکانم که در شیرخوارگاه هستند خیلی تنگ شده است، اما در گرداب مواد افیونی فرو رفته ام و نمی‌توانم حتی به دیدار آن‌ها بروم. حالا هم که با داشتن مقداری کریستال در یکی از این پاتوق‌های خلافکاران توسط نیروهای کلانتری دستگیر شدم و ...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ محمد فیاضی (رئیس کلانتری شهرک ناجا) اقدامات قانونی برای معرفی این زن جوان به مراکز حمایتی و ترک اعتیاد در حالی انجام شد که تلاش مشاوران و کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی برای پیگیری مشاوره‌های روان شناختی و دیگر اقدامات قانونی در این باره ادامه دارد.

تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
فریت بار
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۶
انتشار یافته: ۵
هنگامی کودکی بی سرپرست میشود ادارات مسءول وظیفه دارنداز وضعیت او اگاه و تا سن ۱۸ سال از او حمایت کند تاچنین رمان تلخی در صحنه روزگار خلق نشود
مشهد باز هم مشهد
پاسخ ها
علی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۷/۱۹
تابناک کلا قفل کرده روی مشهد
همکاری دانشگاه ها و افراد خیر و ان جی او ها (البته منهای مقاصد دیگر) در این راه لازم است.باید توجه داشت که برخی در کار خیر به نوعی نابغه اند
و استعداد بسیار زیادی دارند.حمایت اینگونه افراد به علاوه تجزیه و تحلیل اجتماعی به علاوه ادبیات/ هم این مسایل را حل می کند و هم سبب رشد اگاهی جامعه و حساسیتهای ان می شود.
متاسفانه مسایل سیاسی ما را از این نوع مسایل غافل نموده که همین غفلت خود موجب مسایل سیاسی نیزخواهند شد.
مسئولین چقدر راحت میخوابند و این منظره های زشت را چه راحت نظاره میکنن ؟ آهای مسئول محترم بچه هات (آقازاده هات کجا هستند ته مونده غدای بچه هاتون شکم این افراد را به راحتی سیر میکنه لباسهاس کهنه نه نه ، دست دوم ، نه نه بهتر بگم لباسی که برای یکبار مصرف میخرن و می پوشند بدهید به این افراد با افتخار می پوشند)
برچسب منتخب
# توماج صالحی # نمایشگاه کتاب # صادق زیباکلام # سیل # خداداد افشاریان
وب گردی